یک پسر نوجوان توسط پدرش آموزش می بیند تا بتواند عضو تیم خلبانان نابغه شود.

“اسانا” بعد از اینکه یک بازی به اسم “اوردینا اسکیل” ساخته میشود “کوریتو” را متقاعد میکند تا در بازی شرکت کند اما به طور غیره منتظره ای آن ها متوجه میشوند که این بازی برای سرگرمی ساخته نشده است و…

داستان در مورد یک نویسنده ی موفق مانگا با نام ” Satoru Fujinuma ” است او بسیار خویشتن دار است و از ابراز وجود میترسد. اما او یک قدرت ماورایی دارد و میتواند با رفتن به گذشته حوادث و اتفاقاتی که منجر به مرگ کسی شده را عوض کند و اینکار را آنقدر تکرار میکند تا همه از حادثه نجات یابند. تا اینکه یک روز او درگیر یک حادثه مصیبت بار میشود که باعث مرگ یک نفر میشود و برای همین مجرم شناخته میشود. او نا امیدانه برای تبرئه کردن خودش به گذشته برمیگرده به دورانی که فقط یک دانش آموز ساده بود و مادرش را در آن سن از دست داد ، حال او میخواهد آینده را عوض کند و مادرش را نیز نجات دهد…

ریوجی که ظاهری خشن اما قلبی مهربان دارد به طور غیر منتظره‌ای با دختری به نام تایگا دوست می شود. تایگا دختری با زبانی تیز و رفتاری خشن است. آنها سعی می کنند به یکدیگر کمک کنند تا به عشق خود به کسی که دوستش دارند اعتراف کنند.

هنگامی که روکا بچه بود، در آب آکواریوم محل کار پدرش یک روح دید. او اکنون احساس می کند که مجذوب این آکواریوم و دو پسر مرموزی که در آن جا حضور دارند، شده است.

ویولت اورگاردن، سرباز سابق بازگشته از جنگ، برای تدریس در آکادمی زنان می آید و زندگی یک دختر جوان را تغییر می دهد.

«وایولت اورگاردن» ، دختر جوانی است که تا بحال با نام «سلاح» شناخته می شده و حال با خارج شدن از میدان جنگ برای شروع زندگی جدیدی در دفتر پستی مشغول به کار می شود؛ آنجا او با ابزاری کار می کند که افکار مردم را به کلمات مبدل می کنند و این عمل بسیار او را تحت تاثیر قرار می دهد. وایولت کار خود را ادامه می دهد و در این مسیر با فوران احساسات و شور و شوق انسان های پیرامون خود روبرو می شود و در عین حال به دنبال معنی کلماتی است که تا کنون از فهم آنها عاجز مانده است.